بزور ستاندن

مترادف ها

grate (فعل)
ساییدن، ازردن، حبس کردن، رنده کردن، سابیدن، بزور ستاندن، با شبکه مجهز کردن، شبکه دار کردن، صدای خشن در اوردن

gouge (فعل)
گول زدن، کندن، در اوردن، با اسکنه کندن، بزور ستاندن

فارسی به عربی

حفارة

پیشنهاد کاربران

بپرس