بزو
لغت نامه دهخدا
بزو. [ ب ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9 ).
فرهنگ فارسی
ده کوچکی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند .
پیشنهاد کاربران
بَز/baz/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کلفت و ضخیم است.
نان بَزو به نان ضخیم گفته می شود و معمولا از نوع تافتون است. این نان دندان گیرتر و نرم تر نسبت به نمونه نازک ان است و به همین دلیل افراد پیر بیشتر این نان را می پسندند اما در کل تافتون از نوع ضخیم کمتر پخته می شود شاید مردم بیشتر نان با ضخامت معمولی را ترجیح می دهند و یا پخت این نوع برای نانوا ها همراه با مشکلاتی است.
... [مشاهده متن کامل]
در ضمن در بعضی از شهرستان های کرمان به نان ضخیم نان خورشیدی گفته می شود.
نان بَزو به نان ضخیم گفته می شود و معمولا از نوع تافتون است. این نان دندان گیرتر و نرم تر نسبت به نمونه نازک ان است و به همین دلیل افراد پیر بیشتر این نان را می پسندند اما در کل تافتون از نوع ضخیم کمتر پخته می شود شاید مردم بیشتر نان با ضخامت معمولی را ترجیح می دهند و یا پخت این نوع برای نانوا ها همراه با مشکلاتی است.
... [مشاهده متن کامل]
در ضمن در بعضی از شهرستان های کرمان به نان ضخیم نان خورشیدی گفته می شود.