بزمچه


معنی انگلیسی:
lizard

لغت نامه دهخدا

بزمچه. [ ] ( اِ ) اسم فارسی ورل است. ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

اسم فارسی و رل است .

پیشنهاد کاربران

مهدی امانیا کسی به ان نمیگفته بز بچه - مچ /مژ/مک ( از مکیدن ) است بز مچه بچم بز مچ /بز مک است
گچی واژی از گیسی=مویین است و زانجا که آذریان پهلوی بوده و زبانشان پهلوی بودبسیارواژگان پهلوی در زبانشان زنده ماندهگرچه ترکان ازبک و ایغور و قزاق و قرقیز نیز که درزمینهای ایرانی جانشین شده و با ایرانیان امیخته اند آنان نیز چیزی همانند گرفته اند بز در ترکی یاما بوده قزاق و ایغور و ازبک ان را ایسکی ( گیسکی ) قزقیز تگه ( تگه پارسی و بز نر است گیسی را در یزدو کرمان نیز میگوین
...
[مشاهده متن کامل]

پشمینه و گیسینه ( مویینه ) به میش و بز گویند
بز/پس=پاک و گوسپند= گاو سپند است این از نگاه دینی بوده. . مویین و پشمین که هم اکنون نیز میگوییند بز و میش یا گیسین و پشمین است

بزمچه یک حیوان از خزندگان بوده که در واقع در قدیم ابتدا به ان بز بچه ونه بزمچه میگفتند و این بدین جهت است که شکل پستان بزها متفاوت است و به راحتی توسط این خزنده بزرگ در بیابان گرفته شده وشیر حیوان را مینوشد
...
[مشاهده متن کامل]
وتا سیراب شدن کامل پستان بز را رها نمیسازد به همین دلیل به ان بز بچه میگفتند که به مرور زمان تغیر تلفظ گفتاری یافته وبه بز مچه تغیر یافته در زبان ترکی به ان گچه امئن میگویند که گچه یعنی بز و امئن یعنی نوشیدن از پستان البته احتمالا این یک حرکت غریضی برای بقا بوده احتمالا علل خصوص برای مواقع کم باران در بیابانها ودشتها چون نشخوار کنندگانی مثل بز به راحتی قادر به تامین اب بدن خود تاحدودی از گیاهان هستند توانای که این خزنده از ان برخوردار نمی باشد

بز مچه حیوانی است مثل مارمولک که شیر گوسفندان را می مکد

بپرس