بزمزه

لغت نامه دهخدا

بزمزه. [ ب ُ م َ زَ / زِ ] ( اِ ) سوسمار که بعربی ضب گویند. ( فرهنگ ضیاء ). از جنس چلپاسه است که بزرگ شود. گویند بزیر بز آید و پستان او را بمکد و بعد از خوردن شیر سم او در بز اثر کند. معنی این اسم مکنده بز است چه مزیدن مکیدن است. وبزمجه تبدیل آنست. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ).

فرهنگ فارسی

سوسمار که بعربی ضب گویند از جنس چلپاسه است که بزرگ شود .

پیشنهاد کاربران

بپرس