بزری. [ ب َ را ] ( ع ص ) زن سینه برآمده پشت درآمده. ( ناظم الاطباء ). بزری. [ ب َ ] ( ص نسبی ) نسبت به بزر و آن دانه ایست که از آن روغن می گیرند. ( از انساب سمعانی ).
گویش مازنی
/bezrey/ مرتعی جنگلی در مسیر مالرو سی سنگان به کجور /bez rey/ راه باریک - راه بز رو در کوهستان