بزرگی

/bozorgi/

مترادف بزرگی: احتشام، بزرگواری، بلندمرتبگی، عظمت، علو، مجد، نبل، نجابت، والایی، بلوغ، رشد، فراخی، کلانی، وسعت

متضاد بزرگی: خردی، کوچکی

معنی انگلیسی:
largeness, size, adult age, greatness, amplitude, bigness, dignity, extent, hugeness, immensity, magnitude, mass

لغت نامه دهخدا

بزرگی. [ ب ُ زُ ] ( حامص ) عظمت. ( ناظم الاطباء ). ابهت. ( وطواط ). بزرگواری. مکرمة. ملک. ملکوت. کبر. کرامت. اکرومة. کساء. مجد. ذکر. جمخ. تجله. جلال. فخمه. نبل. بنلة. عظم. عظمه. عظامة. جاهه. جاه. ( منتهی الارب ) ( یادداشت بخط دهخدا ) :
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانْت مرگ رویاروی.
حنظله بادغیسی.
بزرگی و شاهی و فرخندگی
توانائی و فر و زیبندگی.
دقیقی.
کی کردار بر اورنگ بزرگی بنشین
می گردان که جهان یاوه و گردانستا.
دقیقی.
چو تاج بزرگی بسر بر نهاد
از او شاد شد تاج و او نیز شاد.
فردوسی.
بزرگی و دیهیم شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست ؟
فردوسی.
بدو گفت گیو ای سر سرکشان
ز فر بزرگی چه داری نشان ؟
فردوسی.
بزرگی و فیروزی و فرهی
بلندی و دیهیم شاهنشهی.
فردوسی.
سخنهای بیداد گوید همی
بزرگی بشمشیر جوید همی.
فردوسی.
او را سزد بزرگی و او را سزد شرف
او را سزد منی و هم او را سزد فخار.
فرخی.
هر کجا عنایت آفریدگار جل جلاله آمده همه هنرها و بزرگی ها ظاهر کرد. ( تاریخ بیهقی ص 387 ). قوم را سخت ناخوش می آید وی را در درجه ای بدان بزرگی دیدن. ( تاریخ بیهقی ). سستی بر اصالت رائی بدان بزرگی... دست یافت. ( تاریخ بیهقی ).
بزرگی ترا شاه مهراج داد
کِت اورنج و چتر و که ات تاج داد.
اسدی.
بزرگی یکی گوهر پربهاست
ورا جای در کام نر اژدهاست.
اسدی.
بیاد آمدم فر فرهنگ اوی
بزرگی و دیهیم و اورنگ اوی.
( گرشاسب نامه ص 26 ).
چیست بزرگی همه دنیاو دین
جز که مر او را نشد این هر دو نام.
ناصرخسرو.
گر بنزد توبپیری است بزرگی ، سوی من
جز علی نیست به شابی نه حکیم و نه کبیر.
ناصرخسرو.
اگر بزرگی و جاه و جلال در درمست
ز کردگار بر آن مرد کم درم ستمست.
ناصرخسرو.
حجت آری که همی جاه و بزرگی طلبی
هم بر آن سان که همی خلق جهان می طلبند.
ناصرخسرو.
گفتم از دولت تو آن بینم
که بزرگی تو سزا باشد.
مسعودسعد.
خرد شاخی که شد درخت بزرگ بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱- کلانی عظمت مقابل کوچکی . ۲- فراخی پهنایی وسعت مقابل تنگی کوچکی . ۳- عظمت جثه کوه پیکری . ۴- تواناییقوت مقابل ضعف - ۵- شرافت نجابت . ۶- شان شوکت . ۷- سروری سری ریاست . ۸- بلوغ رشد . ۹- ارشدیت ( اولاد ) ۱٠- مرشدی ولایت .
بانوی شاعری که اصلش از کشمیر است و در عهد جهانگیر پادشاه ترک پیشه خود کرد و در گوشه قناعت خزید .

فرهنگ عمید

۱. بزرگ بودن.
۲. سروری.
۳. [قدیمی] توانایی.
۴. شوکت.

واژه نامه بختیاریکا

رُت

دانشنامه عمومی

بزرگی (فیلم ۱۹۹۷). بزرگی ( به هندی: Mahaanta ) یا عظمت فیلمی محصول سال ۱۹۹۷ و به کارگردانی افضل خان است. در این فیلم بازیگرانی همچون جیتندرا، سانجی دات، مادهوری دیکشیت، محسن حسن خان، پونام دیلون، سعید جعفری، شاکتی کاپور، آمریش پوری، پارش راوال ایفای نقش کرده اند.
عکس بزرگی (فیلم ۱۹۹۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بُزرگی (magnitude)
اندازه یا طول بردار، صرف نظر از جهت آن. این اصطلاح ممکن است به قدر مطلق یک عدد، یعنی مقدار آن عدد صرف نظر از علامتش، نیز اطلاق شود.

مترادف ها

amplitude (اسم)
فراوانی، کمال، انباشتگی، درشتی، فراخی، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، فضا داری

enlargement (اسم)
فزونی، توسعه، بزرگی

hauteur (اسم)
ارتفاع، غرور، بزرگی، بزرگ منشی

eminence (اسم)
بلندی، بزرگی، تعالی، پشته، برجستگی، بر امدگی، مقام، عالیجناب، جاه، علی، علو

magnitude (اسم)
مقدار، بزرگی، اندازه، اهمیت، شکوه، قدر، عظمت حجم

dignity (اسم)
بزرگی، برو، مقام، خطر، مرتبه، رتبه، وقار، شان، جاه، سربزرگی

grandeur (اسم)
بزرگی، عظمت، شکوه، شان، ابهت، فرهی

bigness (اسم)
بزرگی، گندگی، ستبری

magnificence (اسم)
بزرگی، عظمت، کرم، طمطراق

voluminosity (اسم)
بزرگی، حجم، جسامت، پرگنجایشی

bulkiness (اسم)
بزرگی، تنه داری، جثه داری

headship (اسم)
برتری، تفوق، رهبری، بزرگی، ریاست، پیشوایی

gentility (اسم)
بزرگی، نجابت، اصالت، شرافت، آقا منشی

formidability (اسم)
بزرگی، استحکام، استواری، قوام

eminency (اسم)
بلندی، بزرگی، تعالی، برجستگی، بر امدگی، مقام، عالیجناب، جاه

lordship (اسم)
بزرگی، سیادت، لردی، اربابی، اقایی

فارسی به عربی

توسیع , سیادة , عظمة , غزارة , کرامة , مقدار

پیشنهاد کاربران

سیادت
بزرگواری ، عظمت
ابهت داشتن
کبارت
کسا
مجد
عظمت
بزرگی در فیزیک: اندازه یا طول بردار، بدون درنظر گرفتن جهت آن. این اصطلاح ممکن است به قدر مطلق یک عدد، یعنی مقدار آن عدد صرف نظر از علامتش، نیز اطلاق شود.
یعنی عظمت ، بزرگودری ، بلند مرتبگی ،
متضاد بزرگی # کوچکی
مترادف بزرگی = عظمت *
احتشام، بزرگواری، بلندمرتبگی، عظمت، علو، مجد، نبل، نجابت، والایی، بلوغ، رشد، فراخی، کلانی، وسعت، آقایی
حشمت
آقایی

بپرس