دیر زیاد آن بزرگوار خداوند
جان گرامی بجانش اندر پیوند.
رودکی.
آگه نبود ایچ که دهقان مرا ز دوربا آن بزرگوار عروسان همی بدید.
بشار مرغزی.
[ برمک ] مردی بزرگوار بود و از آداب تازی و پارسی بهره داشت. ( تاریخ بخارا ).و افسون این مردبزرگوار [ خواجه احمد حسن ] بر وی کار کرد. ( تاریخ بیهقی ص 144 ). ندانیم که حکم بزرگوار پدرم امیر ماضی در آن بر چه رفته است. ( تاریخ بیهقی ). فصلی دراز بیاوردم و در مدح غزنین این حضرت بزرگوار که پاینده بادو مردم آن. ( تاریخ بیهقی ص 277 ). و آن کنشت بنزدیک بنی اسرائیل بنای بزرگوار بود. ( تاریخ بیهقی ). ای کنیزک گناه مهتر تو بزرگوارتر از آنست که آن را آمرزش توان کرد. ( نوروزنامه ). هیچ نعمتی بهتر و بزرگوارتر ازشراب نیست از بهر آنکه در هیچ طعامی و میوه ای این هنر و خاصیت نیست که در شراب است. ( نوروزنامه ). و از این رهط بزرگوار بوده السید الاجل. ( تاریخ بیهق ).
|| مهم و معتبر :
سخن ارچه بزرگوار بود
نیکی آن در اختصار بود.
؟
بزرگوارا کاری که آمد از پدرت بدولت پدر تو نبود هیچ پدر.
فرخی.
بشکیب تا ببینی کآخر کجا رسداین کار از آن بزرگ نژاد بزرگوار.
فرخی.
ای یادگار مانده جهان را و ملک رااز گوهر شریف و تبار بزرگوار.
فرخی.
مجمع شاعران بود شب و روزخانه آن بزرگوار جهان.
فرخی.
و این نامی است که بر هر کتاب نجومی بزرگوار افتد. ( التفهیم ). و شب پانزدهم از ماه شعبان بزرگوار است واو را شب برات خوانند. ( التفهیم ). ممکن نگردد آنچه اندرین شهر بزرگوار بوده است بعمرهاء دراز گفته آید.( تاریخ سیستان ). و آن ریگ ایشان را خزینه ای بزرگواراست که همه چیزی که خواهند بریگ اندر کنند هرچند که سالیان برآید نگاه دارد. ( تاریخ سیستان ). و اندر زمین ما جای بزرگوارتر نیست زآن جایگاه که او را [ محمد ( ص ) را ] در کنار گیرد. ( تاریخ سیستان ).بیشتر بخوانید ...