بزرگ چشم

لغت نامه دهخدا

بزرگ چشم. [ ب ُ زُ چ َ / چ ِ ]( ص مرکب ) اعین. ( دستور ) : مروان مردی بود کوتاه و سرخ و بزرگ چشم. ( مجمل التواریخ ). و مکتفی مردی بود سپیدلون و ضخم و بزرگ چشم. ( مجمل التواریخ ).

فرهنگ فارسی

اعین مروان مردی بود کوتاه و سرخ و بزرگ چشم .

پیشنهاد کاربران

بپرس