بزرو

/bozrow/

لغت نامه دهخدا

بزرو. [ ب ُ رَ / رُو ] ( ص مرکب ) بزرونده. که بز تواند رفت.
- راه بزرو ؛ راههای باریک و پرپیچ وخم در کوه. معبری در کوه و جنگل سخت پیچ درپیچ. ( یادداشت بخط دهخدا ).

بزرو. [ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی از بخش حومه شهرستان نیشابور. واقع در جلگه و هوای آن معتدل و 428 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان در بقاضی از بخش حومه شهرستان نیشابور .

پیشنهاد کاربران

بُزرو:راهی باریک دردل کوه که بز وگوسفند ازآن می رود. کوره راه.
نمونه:سوار را به باریکه راهها، بُزروها می کشاند. ( کلیدر ج ۱ص۱۶۶ )
محمد جعفر نقوی
بزرو ؛ جاده ای که بز در آن رود. جاده کور باریک.
بزرو gangway : [اصطلاح کوهنوردی]طاقچه شیبدار در عرض یک سطح سنگی . اگر شیب آن به سمت بیرون باشد یا دیواره بالای آن شیب منفی داشته باشد رد کردن آن بسار دشوار است . بزرو ها رامیتوان با قرار دادن یک دست و یک پا روی آن و خزیدن به بالا صعود کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع https://sporton. ir
بز رو: [عامیانه، اصطلاح] راه باریک و پرپیچ و خم در کوه و جنگل.

بپرس