بزرقطونا. [ ب َ رِ ق َ / ق ُ ] ( ع اِ مرکب ) اسفرزه. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). اسبغول. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). بشولیون. ( ذخیره خوارزمشاهی ). هری تخم. ( مهذب الاسماء ). فارسیان آنرا اسیلیوس [ظ: اسفیوش ] خوانند. ( نزهةالقلوب ). یَنَمة. ( المعرب جوالیقی ص 218 ). بُحدُق. بُحذُف. بُحذُق. ( از نشوءاللغة ص 29 و حاشیه آن ). معرب از کتان بمعنی تخم کتان. ینم. اسپرزه. بزر اسفیوش. سپیوش. اسفیوش. تخم اسفیوس. تخم فسیلیون. تخم اسفرزه. تخم شکم پاره. ( یادداشت بخط دهخدا ). اسپیغول را گویند. مسکّن تشنگی ، محلل ، ملین تبهای حاره و غلیان خون و معص و زحیر و نقرس را نافع است. ( از ناصرالمعالجین از آنندراج ). بپارسی اسفیوش و بیونانی فسلیون و معنی آن برغونی و بشیرازی بنکو گویند، و آن دو نوع است سپید و سیاه ، بهترین وی سیاه فربه بود. ( از اختیارات بدیعی ) :
بمثل بزرقطونا است دل اهل کمال
تا درست است دوا درشکند سم گردد.؟ ( از یادداشتهای دهخدا ).
و رجوع به تذکره داود ضریر انطاکی و مخزن الادویه و احکام الحسیه ص 101 شود.