بزرافشان

لغت نامه دهخدا

بزرافشان. [ ب َ اَ ] ( نف مرکب ) بزرافشاننده. آنکه تخم افکند. آنکه تخم پراکند در مزرعه. ( یادداشت بخط دهخدا ). || ( اِ مرکب ) ظرفیت زمین برای هر مقدار تخم را بزرافشان آن زمین گویند. مساحت و توانائی زمین برای مقدار تخمی که در آن کاشته میشود، یا مقدار تخمی که در مزرعه ای توان کاشتن. مقداری تخم که افشانند در مزرعه : بزرافشان این مزرعه یک خروار است ؛ یعنی یک خروار تخم در آن توان کاشت. زمینی با یک خروار بزرافشان. بزرافشان فیروز بهرام صد خروار است. ( از یادداشتهای دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

بپرس