بزدوی

لغت نامه دهخدا

بزدوی. [ ب َدَ وی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به بزده که دهی بوده درشش فرسنگی نسف ( نخشب ) بر سر راه بخاری. ( فیه مافیه ص 335 ). نسبت است به بزده که قلعه ای استوار در شش فرسخی نسف بوده است. ( از لباب الانساب ). رجوع به بزده شود.

بزدوی. [ ب َ دَ وی ی ] ( اِخ ) علی بن محمدبن حسین بن عبدالکریم بن موسی بزدوی ، مکنی به ابوالحسن. فقیه قرن پنجم هجری به ماوراءالنهر. رجوع به علی بزدوی شود.

بزدوی. [ ب َ دَ وی ی ] ( اِخ ) محمدبن محمدبن حسین بن عبدالکریم بن موسی ، مکنی به ابوالسیر و ملقب به صدرالاسلام برادر فخرالاسلام بزدوی. یکی از فقهای بزرگ و فحول مناظرین و از رؤسای حنفیه بوده است. وی بسال 421 هَ. ق. متولد شد و در سال 493 درگذشت. نجم الدین ابوحفص عمربن محمد نسفی و محمدبن ابی بکر مسیحی صابونی و محمدبن طاهر سمرقندی لبادی و ابواسحاق محمدبن منصور معروف به حاکم نوقدی و ابوالمعالی محمدبن نصر مدنی ، از شاگردان صدرالاسلام بودند. او راست : شرح جامع صغیر و جامع کبیر. ( از حواشی فیه مافیه ص 335 ). و رجوع به انساب سمعانی ذیل بزدوی و الجواهر المضیئة فی طبقات الحنفیه و الفوائد البهیه شود.

بزدوی. [ ب َ دَ وی ی ] ( اِخ )یوسف بن محمدبن آدم بن عیسی بن بزدة قصار، که بزدوی نسبت به جد اعلای وی می باشد. رجوع به لباب الانساب شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بزدوی (ابهام زدایی). بزدوی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • علی بن محمد نسفی بزدوی، بَزدَوی، علی بن محمّدبن حسین بن عبدالکریم بن موسی نسفی، مشهور به ابوالعسر، از فقهای بزرگ حنفی ماوراءالنهر در قرن پنجم• محمد بن محمد بزدوی، بَزْدَوی، محمد بن محمد ابوالیُسر، قاضی، مدرّس، فقیه و محدث حنفی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس