بزج
لغت نامه دهخدا
بزج. [ ب َ ] ( ع مص ) فخر نمودن. || برانگیختن کسی را بر کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
دانشنامه عمومی
بـِزَج[ ۱] روستایی است در بخش میان طالقان و یکی از مرتفع ترین روستاهای طالقان می باشد که در جوار دره شلبان بزج و آبشار شله بن واقع است. روستای بزج با روستاهای سگران و نویزک همسایه می باشد.
غاری به درازای ۲۵ متر به نام غار بزج در نزدیکی این روستا وجود دارد.
بیشتر مردم این روستا دامدار، کشاورز و فرهنگی می باشند و به زبان باستانی تاتی تکلم می کنند. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفغاری به درازای ۲۵ متر به نام غار بزج در نزدیکی این روستا وجود دارد.
بیشتر مردم این روستا دامدار، کشاورز و فرهنگی می باشند و به زبان باستانی تاتی تکلم می کنند. [ ۲]
wiki: بزج
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید