بزبان افکندن. [ ب ِ زَ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ( از: ب + زبان + افکندن ) بزبان داشتن. رسوا کردن : در حسن به او گل سخنی زیر زبان داشت افکنده دلی زود نشیمن بزبانها.آصفی ( از آنندراج ).رجوع به بزبان داشتن شود.