بزاعت
لغت نامه دهخدا
بزاعة. [ ب َ ع َ ] ( ع مص ) ظریف و ملیح و باکیاست گردیدن کودک. ( ناظم الاطباء ). ظریف و ملیح خاستن کودک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ظریف شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
بزاعة. [ ب ُ / ب ِ ع َ ] ( اِخ ) شهری است مابین حلب و منج. ( منتهی الارب ). و رجوع به معجم البلدان شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید