بزاستان

لغت نامه دهخدا

بزاستان. [ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان سیارستاق قشلاقی بخش رودسر شهرستان لاهیجان. محلی است جلگه و مرطوب و 107 تن سکنه دارد. آب آن از نهر پل رود و محصول آن برنج و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو داد. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2 ).

پیشنهاد کاربران

مکانی که ۴۷ نفر سکنه داشته نمی توانسته محل بزرگان بوده باشد . البته در زبان گیلکی به مکانی گفته می شود که زایمان در آن منطقه انجام می شده است . بزاست یعنی زایید ( بزاستان ) قضاوت با شما . . شهری در قزوین قرار دارد بنام تاکستان یعنی شهر درختان تاک ( انگور ) .
بزاستان در قدیم به نام بزرگ استان بود بدین معنا که اشخاص بزرگ و سرشناس در آن محل زندگی می کردند و به مرور زمان به بزاستان تبدیل شد

بپرس