بز کاشانی : متلی که یادم می آید در کودکی مادرم برایم می گفت ، همان شنگول و منگول است با تعداد بزغاله های بیشتر دو بزغاله دیگر به دسته پارو و دسته جارو با عناصر محیطی که در داستان کاربرد دارد ، اینکه روایت
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
داستان از سوی مادرم اینگونه بود و یا در کل روستای چهاربره شهرستان بروجرد به این صورت بود و آیا روستاهای کمتری نیز همین گونه بود یا نه ؟ نمی دانم . اما هر چه بود هنوز صدای مادرم با آن لحن خاص در گوشم است ، حتی شخصیت های داستان نیز از افراد روستای خودمان بودند مانند آن آسیابان ، نحوه ی روایت معماری خانه های داستان. همان خانه های های کاه گلی روستا بود . جایی که بزغاله ی نجات یافته در آن پنهان می شود و قضیه خوردن دیگر بزغاله ها را برای مادر می گوید یک تنور است که ماهم داشتیم . هنگامی که مادر بزغاله ها برای جنگ با گرگ می خواهد چیزی به آسیابان ( که البته نجار هم بود بدهد ) تا شاخ هایش را تیز کند مقداری ماست در یک ظرف بود که درش را گذاشته بود . گرگ این ماست را نداشت تا به نجار بدهد و فریب به کار برد امابه جای آن که دندان هایش تیز شود در عوض دندان هایش را از دست می دهد .