بز بازی

لغت نامه دهخدا

بزبازی. [ ب ُ ] ( حامص مرکب ) عمل و شغل بزباز. ( فرهنگ فارسی معین ). عمل آنکه بازی و جستن و رقاصی به بز یاد میدهد. ( انجمن آرای ناصری ). رقصانیدن بز و بوزنه.( غیاث اللغات ). رقصاندن بز. ( آنندراج ) :
ای بسا شیر که آموختیش بزبازی
سوی بازار که برجه هله زیرک هله زود.
مولوی ( از آنندراج ).
با تو گر این سگ کند عزم بگرگ آشتی
بازی بز میدهد تا کندت خوک بند.
عطار ( از یادداشت بخط دهخدا ).
قضا طرح بزبازی جدی کرد
نشد ملتفت شاه افلاک گرد.
ملاطغرا ( از بهار عجم ).
ز عدلت میش بزبازی کند با شیرهمچون سگ
ز بهر پاسبانی گرگ دنبال شبان گیرد.
امیرخسرو ( از بهار عجم ).
|| حقه بازی. تقلب. انکار مالی بقرض ستده ،یا دفعالوقت کردن در اداء آن. ( یادداشت بخط دهخدا ).
- بزبازی درآوردن ؛ بز را برقص درآوردن.
- || تقلب کردن. شعبده بازی کردن.

فرهنگ فارسی

عمل و شغل بزباز

پیشنهاد کاربران

ضرب المثل بز مستی و بز رقصی و بز بازی نیز به عنوان یک اصطلاح رایج در فرهنگ ضرب المثل فارسی و ایرانی اصطلاحات رایجی می باشد که برای انسانهای سرخوش و بی غم دارای کاربرد طنزآمیز می باشد که تفسیر مفصل این این اصطلاحات در متن زیر تبیین شده است ؛
...
[مشاهده متن کامل]

بُز ؛ این کلمه احتمالا منشعب از کلمه ی بازی از صفت بازیگوشی و پر جنب و جوش بودن این حیوان به نسبت گوسفند و بره و میش که رفتار آرام تری دارد نامگذاری شده است.
جهت درک بهتر این تعریف برای کلمه ی بُز ضرب المثل بُز اَخوَش در فرهنگ ما ایرانی ها نیز رایج می باشد که تفسیر این ضرب المثل در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
بز اَخوَش ؛ این اصطلاح رایج ، معمولاً در گویش ها و لهجه های محلی به صورت بز اَخفَش نیز نگارش و استفاده می شود.
اَخفَش ؛ حرف ( ف ) و ( و ) در این کلمه به دلیل نقطه ی مشترک محل صدور آوا از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان مثل لب و زبان و دندان و سقف دهان و حلق در قانون قلب ها در کلمات قابل تبدیل به همدیگر هستند به گونه ای که این واقعیت باعث ایجاد لهجه ها و گویش ها در جوامع مختلف می شود بر همین مبنا کلمه ی اَخوَش نیز قابل نگارش و خواندن است.
کلمه ی اَخوَش نیز با کلمه ی خوشی با غالب افعل در کلماتی مثل کامل و اکمل به معنی خیلی کامل یا کریم و اکرم به معنی خیلی بخشنده و فراوان از این دست کلمات که باعث نشان دادن و زیاد بودن یک مفهوم در کلمات می شود معنی می دهد.
بر همین مبنا کلمه ی اَخوَش به معنی خیلی خوش دارای مفهوم می شود.
کلمه ی خوشی نیز به همراه کلمه ی سَر معمولا با اصطلاح سَرخوش بودن در ضرب المثل بز اَخوَش نیز که عمل سر تکان دادن در این ضرب المثل وجود دارد مرتبط می شود.
نمونه ی عینی و انطباق رفتار سر تکان دادن در اصطلاح سرخوشی برای ما انسانها در مقایسه با حالت سرافکندگی که در حالت مغمومیت وجود دارد نیز به وفور قابل مشاهده است.
از آنجایی که بُز یک حیوان پر جنب و جوش و بازیگوش به نسبت گوسفند نیز می باشد و مفهوم سرخوشی و عمل سرخوش بودن و بازیگوشی برای این حیوان با اصطلاح بزبازی و بز رقصی و بز مستی جور در می آید این ضرب المثل نیز برای انسانهای سرخوش و بازیگوش و سرمست و خوشحال رایج شده است.
تا جایی که که حتی مفهوم و کلمه ی بازی در کلمه ی بُز با اصطلاح بزبازی و بز رقصی و بز مستی برای انسانهای سرخوش و سرمست و خوشحال نیز به عنوان یک ضرب المثل برگرفته از این رفتار ذاتی و صفت حیوان بُز که مدام در حال بالا و پایین پریدن و سرجمباندن می باشد نامگذاری و رایج شده است.
البته کلمه ی اَخفَش با ریشه ی خَفی و خَفا به معنی خیلی مستتر و مخفی در کلمه ی خُفّاش که عمل مخفی بودن به عنوان یک خصیصه ی رفتاری در این حیوان قابل مشاهده و دارای عینیت و انطباق است نباید برای اصطلاح بُز اَخفَش اشتباه برداشت شود.
بزدل ؛ اصطلاح رایج مثل بُز می ترسید یک اصطلاحی می باشد که مرتبط با رفتار ذاتی و خصیصه ی ترسو بودن و محتاط بودن و هوشیار بودن حیوان بُز در خطرات به نسبت گوسفند می باشد.