بریه


مترادف بریه: بیابان، صحرا، وادی | خلق، مخلوق، مردم، ناس

لغت نامه دهخدا

بریه. [ ب ُ رَی ْه ْ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر ابراهیم. ( منتهی الارب ).

بریه. [ ب ُ رَی ْه ْ ] ( اِخ ) ( نهر... ) نهری است به بصره در مشرق دجله. ( از منتهی الارب ) ( از مراصد ).

بریه. [ ] ( اِخ ) بیره. دهی است جزء بخش خرقان شهرستان ساوه. سکنه آن 112 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و سیب زمینی است. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 1 ).

فرهنگ فارسی

خلق، مخلوق، مردم، صحرا، بیابان، براری جمع
( صفت ) موئ نث بری : وجوه بریه .
مصغر ابراهیم .

فرهنگ معین

(بَ یِّ ) [ ع . بریة ] ( اِ. ) صحرا، بیابان . ج . براری .
(بَ یِ ) [ ع . بریة ] ( اِ. ) خلق ، مخلوق . ج . برایا.

فرهنگ عمید

مربوط به بَرّ: قوای بریه.
صحرا، بیابان.
خلق، مخلوق، مردم.

دانشنامه عمومی

بریه یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در Duzaj Rural District واقع شده است. [ ۱] براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، بریه ۴۴ نفر جمعیت دارد. [ ۲]
عکس بریه

بریه (الجزایر). بریه ( به عربی: البریة ) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه وادی تلیلات واقع شده است. [ ۱] بریه ۳٬۸۷۹ نفر جمعیت دارد.
عکس بریه (الجزایر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

دزدی و طرار ببردت ز راه
بریه بر آن خائن طرار کن
ظاهرا مراد برائت و بیزاری است
فرهنگ لغات و ترکیبات و تعبیرات دیوان ناصر خسرو. مهدی محقق؛ کبری بستان شیرین. باز بینی و اصلاح مهدی نوریان. ویراسته فاطمه بستان شیرین. تهران: موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران - دانشگاه مک گیل، 1387 - ، ج - .
...
[مشاهده متن کامل]

[داشته من، جلد1 و 2].
جلد1: آ - ث.

بپرس