بریزه


معنی انگلیسی:
ointment

لغت نامه دهخدا

بریزه. [ ب ِزَ / زِ ] ( اِ ) صمغی است دوایی شبیه به مصطکی و آن سبک و خشک و بدبوی می باشد و معرب آن بارزد و ببرزد بود. ( برهان ). صمغی است شبیه به مصطکی و سبک و خشک بود و مانند عسل صاف و تیزبو باشد. ( الفاظ الادویة ). و رجوع به ببرزد شود. || چیزی که رویگران بجهت لحم کردن و وصل نمودن برنج و مس و امثال آن بکار برند و بر دمیدگیها نیز مالند. ( برهان ). || مرهمی که بر روی زخم رفاده کنند. ( ناظم الاطباء ).

بریزه. [ ب ِ زَ / زِ ] ( اِ ) گیاهی از تیره گندمیان که شامل 30 گونه است و در آسیا و اروپا و آفریقای شرقی و آمریکای شمالی و مرکزی میروید. در اروپا این گیاه را بمناسبت شکل خوش آیندی که دارد گل عشق می نامند. کوچوک. چایرگوزلی. بریزه صغیر. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- صمغی است دوایی شبیه بمصطکی و آن سبک و خشک و بدبوی است . ۲- چیزی که رویگران بجهت لحیم کردن و اتصال برنج و مس و مانند آن بکار برند و بردمیدگیها مالند . ۳- مرهمی که برروی زخمها رفاده کنند .

پیشنهاد کاربران

بپرس