بریده

/boride/

مترادف بریده: جدا، قطع، گسسته، منقطع، ناامید، وازده

متضاد بریده: امیدوار

معنی انگلیسی:
disconnected, chunk, crumb, cut, excerpt, fragment, nip, section, shred, slice, snatch, wedge, clip, separated, [milk.] turned

لغت نامه دهخدا

( بریدة ) بریدة. [ ب ُ رَ دَ ] ( اِخ ) ابن حُصَیب بن عبداﷲبن حارث أسلمی ، مکنی به ابوسهل. از صحابیان بزرگ است که پیش از غزوه بدر اسلام آورد ولی در این غزوه شرکت نداشت و در غزوه خیبر و فتح مکه شرکت کرد. اوعامل رسول ( ص ) در قبیله بنی غفار و اسلم بجهت اخذ زکات بود. ابتدا در مدینه سکونت گزید آنگاه به بصره رفت و سپس به مرو کوچ نمود و بسال 63 هَ. ق. در همین شهر درگذشت. بخاری و مسلم 167 حدیث از وی نقل کرده اند. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ص 22 ) ( از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 137 و 140 و 241 ). و رجوع به تهذیب التهذیب و ذیل المذیل و امتاع الاسماع و العقدالفرید ج 3 شود.
بریده. [ ب َ دَ / دِ ] ( اِ ) رهگذر و معبر و تنگ و گدار و پایاب. ( ناظم الاطباء ).

بریده. [ ب ُدَ / دِ ] ( ن مف / نف ) مقطوع. قطعشده. ( ناظم الاطباء ). أجذّ. جَذیذ. جَزیز. صَریم. ضَنیک. قَطیل. مَجزوز. مَحذوذ. مَحذوف. مَشروص. مَصروم. مَفروض. مَفصول. مَقطول. مَمنون. مَنجوّ. موضَّع. هِبِرّ :
که چون برد خواهد سر شاه چین
بریده بر شاه ایران زمین.
فردوسی.
ز تابوت چون پرنیان برکشید
سر ایرج آمد بریده پدید.
فردوسی.
بدو گفت آن خون گرم منست
بریده ز بن بار شرم منست.
فردوسی.
ازیرا خون همی بارم ز دیده
که خون آید ز اندام بریده.
( ویس و رامین ).
در سایه رکابت دلها نگر فتاده
بر پایه سریرت سرها نگربریده.
خاقانی.
لحم خَرادیل ؛ گوشت بریده پاره پاره. خُزاعة؛ قطعه بریده از چیزی. ( منتهی الارب ).
- امثال :
سر بریده سخن نگوید.
- بال بریده ؛ پرنده ای که بالش بریده باشند :
باز سفید روضه انسی چه فایده
کاندر طلب چو بال بریده کبوتری.
سعدی.
- بریده آمدن ؛ پیموده شدن : همه شب براندیم و بیشه ها بریده آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 465 ). دو منزل بود که بیک دفعه بریده آمد. ( تاریخ بیهقی ص 465 ).
- بریده آواز ؛ آنکه آوازش مقطع باشد.قَطع. ( از منتهی الارب ).
- بریده بریده ؛ قطعه قطعه شده. مقطع.
- بریده بریده سخن گفتن ؛ با لکنت زبان اداکردن سخن.
- بریده بینی ؛ آنکه بینی وی بریده باشند. أجدع. أخرم. مشروف الانف. و رجوع به بینی بریده در همین ترکیبات شود.
- بریده پا، بریده پای ؛ که پایش بریده باشند. مَجذوف. ( از منتهی الارب ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم . بریدن ) ۱- قطع کرده جدا شده . ۲- شکافته شده . ۳- زخم شده مجروح . ۴- ختنه شده مختون ( جمع :( اشخاص ) بریدگان ) .
مقطوع قطع شده .

فرهنگ معین

(بُ دِ ) (ص مف . ) ۱ - قطع کرده ، جدا شده . ۲ - شکافته شده . ۳ - زخم شده . ۴ - ختنه شده . ۵ - خسته و ناتوان شده .

فرهنگ عمید

۱. جداشده.
۲. زخم شده.
۳. شکافته شده.

فرهنگستان زبان و ادب

[سینما و تلویزیون] ← بریده نقش

واژه نامه بختیاریکا

کُل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بُرَیده، مرکز کنونی بخش القصیم در عربستان سعودی است.
بُرَیده، مرکز کنونی بخش القصیم در عربستان سعودی. برکرانه چپ وادی الرُّمَه و در مغرب محلی که وادی به شنزار نَفُوذالسِّر می پیوندد، واقع شده است.
شهر بر فراز یکی از رشته تپه های شنی نَفوذ بریده، ۲۵ کیلومتری شمال شهر عُنَیْزه، یعنی رقیب دیرینش بر کرانه دیگر «وادی»، قرار دارد.
در جلگه های پَستِ رسوبی پراکنده میان تپه های شنی نفوذ بریده، باغها ودهکده هایی هست که مجموعاً خُبُوب (جمع خَبّ) خوانده می شوند.
این تکّه زمینهای حاصلخیز، بر اثر سیلابهای وادی پدید آمده اند و از همین منبع است که آبی فراوان برای آبیاری این زمینها فراهم می آید.
ارتفاع شهر از سطح دریا، در فرودگاه ۶۱۰ متر است.
در شمال و غرب شهر، چراگاههایی خرّم و معدنی بزرگ از نمک مرغوب وجود دارد که در گذشته موجب شده بود شهر به صورت بازاری معروف برای معاملات اسب و شتر و حتی گاو درآید.
وجود دام و محصولات کشاورزی و آب فراوانی که از خُبوب به دست می آمد، و نیز قرار گرفتن بر سر راه بصره ـ مدینه، شهر را به یکی از مهمترین مراکز بازرگانی عربستان تبدیل کرد.
سکنه شهر که آمیزه ای از قبایل اسکان یافته حَرْب، عَنزَه، مُطَیْر، عُتَیبه و بنی تمیم بود، در سراسر دنیای عرب به سوداگری مشغول بودند و بریدیهای منتسب به اتحادّیه قبیله ای عُقَیل، از قاهره تا بمبئی، به عنوان رَمه دار و کاروانسالار شهرت داشتند.

چگونگی پیدایش شهربریده
چگونگی پیدایش شهر بدرستی معلوم نیست. یاقوت از بریده به عنوان آبشخوری از آنِ بنوضَبینه از قبیله عَبسْ نام برده است.
جغرافی دانان مسلمان معاصر چون خانْجی و ابن بُلَیْهِد همین نام را منشأ نام فعلی شهر دانسته اند. اما در درست بودن این انتساب، بدون شواهد بیش تر و تنها بدین دلیل، جای تردید است.
تاریخ بنای شهر در هیچ منبع معتبری ذکر نشده است، اما بنابر روایتهای محلّی و نیز گفته جهانگردان غربی، قرن دهم احتمالی معقول به نظر می رسد.
کاسکل تاریخ بنای شهر را ۹۵۰ نوشته اما منبع خود را ذکر نکرده است.
ابن بشر، تاریخ نویس برجسته عربستان مرکزی امروزی، نام این شهر را نخستین بار به عنوان قدرتی سیاسی ذکر کرده است، و به آن در باب جنگ میان بُرَیده و عُنیزه در ۱۱۰۷، اشاره مختصری می کند.

تاریخ محلی بریده
قسمت اعظم تاریخ محلی بریده دربرگیرنده سرگذشت چهار خاندان و مشارکت مستقل یا انفرادی آنان به صورت حاکمان ولایتی در امور سیاسی عربستان مرکزی است.
نخستین خاندان، آل الدُّرَیبی (یا شاید البُریدی) از عشیره عَناقِر، از قبیله بنوتمیم بود. نیای ایشان رشیدالدریبی، به قول کورانسس، بنیانگذار شهر بریده بوده است.
درباره این خاندان تنها می دانیم که با آل عُلَیّان، از عشیره عناقر، یعنی عموزادگان خود، به جنگی خانمانسوز دست زدند.
نبرد طولانی با عنیزه، آل الدریبی را ناچار کرد که در ۱۱۸۲ از آل سعود درخواست کمک نظامی کنند.
با این کار شهر بریده پس از اندکی به سعودیان وابسته شد، آل علیّان قدرت را در دست گرفت، و بخش القصیم صحنه نبردی طولانی میان آل رشید از جبل شَتِّر و آل سعود گردید.

حکومت شهر بریده
...

دانشنامه عمومی

بُرَیدَه ( به عربی: مدینة بریدة ) ، شهری است در استان قصیم عربستان سعودی. اقتصاد این شهر اکثرا بر کشاورزی و صادرات غلات متمرکز است. جمعیت این شهر ۷۴۵, ۳۵۳ تا سال ۲۰۲۱ تخمین زده شده است.
این شهر مرکز فرمانداری منقطهٔ ( استان قصیم ) است.
شهر بریده مابین راه أصلی ریاض و حائل و در نزدیکی شهر عنیزه واقع شده است؛ و یکی از مشهورترین بازارهای شتر فروشی در این شهر قرار دارد.
شهر بریده در حدود ۳۳۰ کیلومتر از شهر ریاض پایتخت عربستان سعودی فاصله دارد.
عکس بریدهعکس بریدهعکس بریده

بریده (الاغواط). بریده ( به عربی: بریدة ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان الاغواط واقع شده است. [ ۱] بریده ۵٬۷۴۲ نفر جمعیت دارد.
عکس بریده (الاغواط)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

cut (صفت)
مخروط، بریده، چاک چاک

cutoff (صفت)
بریده، منقطع، منفصل

پیشنهاد کاربران

دست بریده. چشم بریده. پابریده.
دست درازی کرد دست بریده اش کردند.
چشم دارد چشمش را نبرید .
رفتار درستی ندارد پس پایش را ببرید تا آمد ورفت نداشته باشد.
بریده:شخصی را گویند که مصائب بسیار به سرش آمده و کار نیک و بد بسیار کرده است.
گسیخته

بپرس