برگماشته


معنی انگلیسی:
appointment

لغت نامه دهخدا

برگماشته. [ ب َ گ ُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) منصوب. نصب شده. ( فرهنگ فارسی معین ). سِلطیط. مُسطِّر. مسلط. مُسیطر. || وکیل و مباشر. ( ناظم الاطباء ). کارران. موکَّل.
- برگماشته شدن ؛ منصوب شدن. تَسطیر. تسلّط. تَسیطُر. سَیطرة. ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- منصوب نصب شده . ۲- مباشر وکیل .

پیشنهاد کاربران

بپرس