برگستواندار

لغت نامه دهخدا

برگستواندار. [ ب َ گ ُس ْت ْ] ( نف مرکب ) دارنده برگستوان. مالک و صاحب برگستوان. || برگستوان پوشیده. برگستوان برتن دارنده. برگستوان افکنده. با پوشش برگستوان. تن به برگستوان پوشیده اعم از اسب و پیل یا مرد جنگی :
بسی پیل برگستواندار پیش
همی جوشد آن مرد بر جای خویش.
فردوسی.
چهل اسب برگستواندار بود
که بر هر یکی زخم بیکار بود.
اسدی.
زره پوش و برگستواندار کرد
دو ره صدهزار از یلان برشمرد.
اسدی.
سپه سی هزار از یلان داشت پیش
دوصد پیل برگستوارندار بیش.
اسدی.
به تیر اندر آن حمله افکند تفت
ز پیلان برگستواندار هفت.
اسدی.

پیشنهاد کاربران

بپرس