برگزار کردن


مترادف برگزار کردن: برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن، انجام دادن، ادا کردن، به جا آوردن، سپری کردن

معنی انگلیسی:
execute, observe

لغت نامه دهخدا

برگزار کردن. [ ب َ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برگذار کردن. به انجام رسانیدن. رجوع به برگذار کردن شود.

فرهنگ فارسی

برگذار کردن بانجام رسانیدن .
انجام دادن، بجا آوردن، برپاداشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس