برگرفته

/bargerefte/

مترادف برگرفته: ماخوذ، مقتبس

لغت نامه دهخدا

برگرفته. [ ب َ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ]( ن مف مرکب ) برداشته شده. مأخوذ. || ربوده. || برچیده. || حمل شده. نقل شده. || قبول شده. پذیرفته. مقبول. || پوشانده شده. || رانده. محوشده. تراشیده. ( فرهنگ فارسی معین ). || کسی که دستگیری او کرده باشند. نواخته. پرورده. و بدین معنی اکثر ازخاک برگرفته مستعمل است. ( از آنندراج ) :
چون قطره برگرفته خود را جهان سلیم
بر آسمان رساند و از کف رها کند.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).
و رجوع به برگرفتن شود. || برافراشته.
- برگرفته دنب ؛ که دم خود بلند داشته باشد چون سگ و اسب و جز اینها: صیادی سگی معلَّم داشت ، ازین پهن بری ، باریک ساقی ، لاغرمیانی ، فربه سرینی ، افگنده گوشی ، برگرفته دنبی. ( سندبادنامه ص 200 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- برداشته شده مائ خوذ . ۲- ربوده . ۳- برچیده . ۴- حمل شده نقل شده . ۵- قبول شده پذیرفته مقبول . ۶- پوشانده شده . ۷- رانده محو شده تراشیده .

فرهنگ معین

( ~. گِ رِ تِ ) (ص مف . ) ۱ - برداشته شده . ۲ - ربوده . ۳ - رانده ، محو شده .

فرهنگ عمید

۱. برداشته شده.
۲. نواخته، پرورده: چون قطره بر گرفتهٴ خود را جهان سلیم / بر آسمان رساند و از کف رها کند (سلیم: لغت نامه: برگرفته ).
۳. بالابرده شده.

پیشنهاد کاربران

برداشت شده
برگرفته جمله
اخذ شده ، اثر گرفته ، متاثر
مشتق

بپرس