برگرفت

/bargereft/

لغت نامه دهخدا

برگرفت. [ ب َگ ِ رِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مرخم برگرفتن.
- برگرفت و نهاد ؛ خفض و رفع. برداشت و گذاشت. به مجاز، فیصله دادن کارها و جابجا کردن چیزها : شبانگاه بزاز چون از ستد و داد و برگرفت و نهاد فارغ شد، به خانه بازآمد. ( سندبادنامه ص 240 ).

فرهنگ فارسی

مرخم برگرفتن برگرفت و نهاد .

فرهنگستان زبان و ادب

{dump, storage snapshot} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] نسخه برداری از محتویات حافظۀ رایانه در یک رسانۀ خارجی مثل چاپگر یا دیسک (disk )

پیشنهاد کاربران

برگرفت=بغل کرد
برداشت
گرفت
برداشت و آن را به دست گرفت.
از کسی چیزی را گرفت و یا از جایی چیزی برداشت.
بر گرفت: آغاز کرد، شروع کرد
جنبش اول که قلم بر گرفت
حرف نخستین ز سخن درگرفت
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۳۲.

بپرس