لغت نامه دهخدا
- برگدار ساختن ؛ با برگ پوشاندن. ( ناظم الاطباء ).
- برگدار شدن ؛ پربرگ شدن. ( ناظم الاطباء ). دارای برگ گشتن.
فرهنگ فارسی
مترادف ها
پولکی، برگ مانند، برگه دار، برگی، برگ دار
برگ مانند، برگ دار، ورقه شده
برگ دار، پر برگ
برگ دار، ورقه شده
برگ دار، پر برگ، شبیه برگ
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید