برکم. [ ب َ ک َ ] ( اِ ) بازداشتن و منع. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) بازداشته : اندرین کوهسار پرگوهراگرامروز مانده ای برکم.مسعودسعد.|| بازدارنده و منعکننده. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). بژکم. ( برهان ).