برچه. [ ب َ چ ِ ] ( از: بر + چه ) چگونه. بچه منوال :
برفت او و ما از پس اندر دمان
گذشتیم تا برچه گردد زمان.
فردوسی.
همی بود تا برچه گردد زمان بدین آشکارا چه دارد نهان.
فردوسی.
|| برای چه : ببینم که رومی سواران که اند
سپاهی سپاهند یا برچه اند.
فردوسی.
برچه. [ ب َ چ ِ ] ( اِ ) قسمتهای کوچک مادگی که به میوه مبدل شود. ( فرهنگستان ).