برچمیدن. [ ب َ چ َ دَ ] ( مص مرکب ) چمیدن : وز هوس خویش همی برچمی بیهده ای درخور مقدار خویش.ناصرخسرو.سخن با سر شبان جز سخته و پخته مگو هرگزولیکن با رمه هر گونه ای کاید همی برچم.ناصرخسرو.رجوع به چمیدن شود.