برچخ

لغت نامه دهخدا

برچخ. [ ب َ چ َ ] ( اِ ) برچق. ( آنندراج ). ژوپین. زوبین. نیزه کوچکی که هندوها در دست گیرند. ( ناظم الاطباء ). برچه. نیزه کوچک که اغلب مردم هندوستان دارند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). ژوبین است و آن نیزه ای است نه دراز و نه کوتاه. ( برهان ) :
از خنجر دو رویه سه کشور گرفتنش
وز برچخ سه پایه دو سلطان شکستنش.
خاقانی ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

نیزۀ کوچک: از خنجر دورویه سه کشور گرفتنش / وز برچخ سه پایه دو سلطان شکستنش (خاقانی۲: ۷۰۲ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس