بِرونو، جوردانو (۱۵۴۸ـ۱۶۰۰)(Bruno, Giordano)
بِرونو، جوردانو
از مشهورترین فیلسوفان عصر نوزایی ایتالیا. در ۱۵۷۵ در ناپل به حلقۀ کشیشان فرقۀ دومینیکن ها پیوست، اما به دلیل عقاید فلسفی خاصش، به ویژه در ترکیبنو افلاطونی گری و وحدت وجود، از سوی کلیسابه ارتداد متهم شد و در ۱۵۷۶ آن فرقه را ترک گفت. پس از آن که مدتی را به سفر و تکمیل مطالعات گذراند، در تولوز عهده دار تدریس الهیات شد. چندی نگذشت که مورد توجه هانری سوم، پادشاه فرانسه، قرار گرفت و او در ۱۵۸۳ برونو را به انگلستان فرستاد. برونو در آکسفورد به تدریس پرداخت. پس از اقامت در ماربورگ، ویتنبرگ، پراگ و فرانکفورت، به ونیز بازگشت و در آن جا در ۱۵۹۲ به فرمان دادگاه تفتیش عقاید کلیسا زندانی شد و چون از توبه امتناع کرد، پس از محاکمه ای طولانی در رم، به جرم ارتداد سوزانده شد. فلسفۀ برونو از منابع گوناگونی، مانند آثار توماس آکوئیناس، ابن رشد، نیکلا کُپرنیک، یوهانس اسکوتوس اریگنا، مارسیلیو فیچینو، نیکلاس کوزایی و آثار هرمسی تأثیر پذیرفته است. برونو، در کتاب سایه های تصوّرات، طبیعت را با همۀ تکثّرش، نازل از وحدت الهی به مرتبۀ ماده و تاریکی تصویر کرده است. او هرچند خدا را از جهان متمایز می دانست، در عین حال به نوعی وحدت وجود یا همه خدایی (وحدت وجود) تمایل داشت که کاملاً خلاف آن تمایز است. برونو پیش از لایب نیتس و اسپینوزا بر حلول خدا در جهان تأکید کرد و آن را در پیوند با نظریۀ همه روانی (اعتقاد به این که طبیعت متشکل از عناصر ذی شعور است)، مطرح کرد. نظریۀ زمینْ مرکزی و انسانْ مرکزی را رد کرد و معتقد بود که زمین و آدمیان در نهایت اَعراضِ یک جوهر جهانی زنده و یگانه اند.