بروز دادن
مترادف بروز دادن: اظهار کردن، ابراز کردن، آشکار ساختن، فاش ساختن، فاش کردن
متضاد بروز دادن: نهفتن، نگفتن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
وا در وَندِن
مترادف ها
فاش کردن، منتشر کردن، بروز دادن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن
بروز دادن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اتفاق افتادن
- به منصه ٔ ظهور رسانیدن ؛ آشکارا ساختن و به نظر همگان رسانیدن : عزم جزم کردم که. . . هر چهار عقد از عقود دوازده گانه را در درجی درج کرده به منصه ٔ ظهور رسانم. ( حبیب السیر چ خیام ص 5 ) .
اظهار ، ابراز ، آشکار ، فاش کردن
بروز دادن، نشان دادن
Blurt feelings:بروز دادن احساسات
Blurt feelings:بروز دادن احساسات