بروز دادن


مترادف بروز دادن: اظهار کردن، ابراز کردن، آشکار ساختن، فاش ساختن، فاش کردن

متضاد بروز دادن: نهفتن، نگفتن

معنی انگلیسی:
declare, demonstrate, disclose, display, divulge, express, offer, reveal, show, tell, unlock, wreak, to divulge, exhibit

لغت نامه دهخدا

بروز دادن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) آشکار کردن.( ناظم الاطباء ). فاش کردن رازی را. ( یادداشت دهخدا ). || اقرار کردن به گناهی. اعتراف و اذعان کردن به سرقتی و مانند آن. ( یادداشت دهخدا ). || نمودن سارق مال مسروقی را. ( یادداشت دهخدا ).

فرهنگ فارسی

آشکار کردن فاش کردن .

واژه نامه بختیاریکا

( بروز دادِن ) آشکار کردن. مثلاً بروز ندادِن یعنی آشکار نکردن؛ به روی خود نیاوردن؛ گردن نگرفتن
وا در وَندِن

مترادف ها

divulge (فعل)
فاش کردن، منتشر کردن، بروز دادن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن

blurt (فعل)
بروز دادن

فارسی به عربی

الغ

پیشنهاد کاربران

اتفاق افتادن
- به منصه ٔ ظهور رسانیدن ؛ آشکارا ساختن و به نظر همگان رسانیدن : عزم جزم کردم که. . . هر چهار عقد از عقود دوازده گانه را در درجی درج کرده به منصه ٔ ظهور رسانم. ( حبیب السیر چ خیام ص 5 ) .
اظهار ، ابراز ، آشکار ، فاش کردن

بروز دادن، نشان دادن
Blurt feelings:بروز دادن احساسات

بپرس