بروز

/boruz/

مترادف بروز: ابراز، پیدایی، پیدایش، تجلی، ظهور، نمایش، نمود، آشکار شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن

متضاد بروز: پنهان شدن، مخفی شدن، نهان شدن

برابر پارسی: آشکار، پدیدار، نشان دادن، نمایش، هویدا کردن

معنی انگلیسی:
demonstration, emergence, explosion, manifestation, outbreak, stroke, appearing, leaking out, confession, sppearing

لغت نامه دهخدا

بروز. [ ب َرْ وَ / ب ُ ] ( اِ ) برور، که سجاف جامه است. ( از برهان ). آرایش پوستین که در پای دامن و سرآستین دوزند. ( هفت قلزم ) ( شرفنامه منیری ). رجوع به بَروَر شود. || پیوند و جامه که پوشیدنی و گستردنی باشد. ( هفت قلزم ). پیوند جامه گستردنی یا پوشیدنی ، لونی پس از لونی دیگر. ( شرفنامه منیری ).

بروز. [ ب َ ] ( اِ ) نزاع و غوغا و همهمه. || چوب نشیمنگاه طیور. ( ناظم الاطباء ).

بروز. [ ب ُ ] ( اِ ) تخت خواب و بستر و فراویز. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بَروَز شود.

بروز. [ ب ُ ] ( ع اِمص ) ظهور. آشکارشدگی. ( ناظم الاطباء ). پیدایی. پدیداری.

بروز. [ ب ُ ]( ع مص ) بیرون آمدن. ( از منتهی الارب ) ( دهار ) ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). خروج. ( از اقرب الموارد ). || نمایان شدن و برآمدن بسوی فضا. ( از منتهی الارب ). || بیرون آوردن. ( دهار ).

بروز. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) ( از: ب + روز ) در روز. ( ناظم الاطباء ). روزهنگام.
- بروز آوردن ؛ شب را صبح کردن. از شب برآمدن.
- روزبروز ؛ از روزی به روزی. هرروزه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به روز شود.

فرهنگ فارسی

نمایان شدن، پدیدارشدن، آشکارشدن
۱- ( مصدر ) پیدا شدن پدید آمدن برون آمدن آشکار شدن . ۲- ( اسم ) پیدایی .
در روز روز هنگام .

فرهنگ معین

(بُ ) [ ع . ] (مص ل . ) پیدا شدن ، برون آمدن .

فرهنگ عمید

نمایان شدن، پدیدار شدن، آشکار شدن.

فرهنگستان زبان و ادب

{incidence} [پزشکی] تعداد موارد جدید ابتلا به یک بیماری یا وقوع رویدادی خاص در طی یک دورۀ زمانی معین

گویش مازنی

/berooz/ ظاهر و آشکار - اقرار

مترادف ها

outbreak (اسم)
شیوع، بروز، طغیان، وقوع، درگیر

indication (اسم)
اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت

detection (اسم)
بازرسی، کشف، ردیابی، بازیابی، بروز، اکتشاف، یافت، تفتیش

فارسی به عربی

تفشی , موافقة

پیشنهاد کاربران

مسیح الشریف٢٠:١٣ - ١٤٠٣/٠٢/٢٣بسم الله الرحمن الرحیم
بروج، در جوار دو لفظ هموزن، "بروز" و "ظهور" معنی آن بهتر فهم می شود. جهت تقریب به ذهن از عناوین هندسی و مفاهیم نجومی:
"نقطه، خط و سطح" می توان استفاده نمود.
...
[مشاهده متن کامل]

لذا احتمالا به تعبیر هندسه،
الف: بروج، معادل" نقطه" در هندسه و به لسان نجومی، "جرم با تلألو" در آسمان محسوب، و در زمین نیز بنایی است که از فواصل بعید قابل مشاهده است.
ب:بروز، معادل "خط" در هندسه و "ستاره دنباله دار" آسمان و در زمین نیز بارز شدن با حرکت است.
ج: ظهور، معادل" سطح" در هندسه و به زبان نجومی واقع شدن شمس دقیقا وسط صفحه آسمان یا وقوع "ظهر شرعی" است.
با احترام

در زبانِ اوستایی " وَرِچ" به چمِ " درخشیدَن، تابیدَن" بوده است.
کارواژه هایِ منتهی به "چ" در زبانِ اوستایی، در گذار به زبانِ پارسیِ میانه و کنونی به ( - ختن ) می انجامند:
نمونه ها:
( سوچ ) در زبان اوستایی. . . . . ( سوختن/سوز )
...
[مشاهده متن کامل]

( وَچ ) در زبان اوستایی . . . . . . ( واختن/واز ) در زبان پارسی میانه به معنای ( گفتن )
( ریچ ) در زبان اوستایی . . . . . ( ریختن/ریز )
( تَچ ) در زبان اوستایی . . . . ( تاختن/تاز )
( پچ ) در زبان اوستایی - سانسکریت. . . . . ( پُختن )
اکنون اگر این گذار را برایِ کارواژه یِ " وَرِچ" و دگرگونیِ رایجِ ( و/ب ) بکار ببندیم، واژه یِ "بروختن" با بُن کنونیِ " بروز" بدست می آید.
در زبانِ پهلوی نیز واژه یِ " ویروزَگ" را داریم. با وجود آنکه در اوستایی، "ورچ" را داریم، باید گفت که آوایِ " و" بازنمایی کننده یِ پیشوندِ " وی" می باشد. نمونه ها بسیار است:
ویستر/بستر، ویهانگ، بهانه /ویسنه ( گُشنه ) ، وَسنه یا وَشنه و. . .
پیشنهاد: می توان یکی از کارواژه هایِ "بروختن، ویروختن، گروختن" را بکار برد.
با بکارگیریِ کارواژه یِ " بروختن" با بُن کنونیِ " بروز" می توان واژگانی همچون " بروزِش، بروخته و. . . " را بکار برد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
در رویه 1285 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا" آمده است:

بروز
پیوستِ دیدگاهِ پیشین:
در زبانِ اوستایی، واژه یِ ( وَرِچَ ) به چمِ ( آشکار، نمایان، روشن ) می باشد که ( رِچَ ) در این واژه با واژه ( روچ ) به چمِ ( درخشیدن، روشنی دادن ) در همین زبان و واژگانِ ( روز، اف. روختن ) در زبان پارسیِ کنونی همریشه است؛ واژه ( وَرِچَ ) با واژه یِ ( ویروزَگ ) در زبانِ پهلوی و واژه یِ ( بروز ) در پارسیِ کنونی از یک بُن و ریشه می باشند ( پس از دگرگونیِ آواییِ ( و/ب ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

پَسگشت: در رویه یِ 1286 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) آمده است:

بروز
واژه ( بروز ) واژه ای پارسی است که در زبانِ پارسی میانه - پهلوی، واژه ( ویروزَگ:وی. روز. َگ ) را به چمِ ( روشنایی بخشی، آذرخش lightning ) داشته ایم که ( روشنی، آشکارسازی، تجلی، نمایانیدن ) را نشان می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

واکاویِ تکواژها در ( ویروزَگ ) :
1 - پیشوندِ ( وی ) در زبانهای اوستایی، پهلوی - پارسی میانه بکار می رفته است؛ این پیشوند در یک روندِ زبانی، یا به ( گُ ) ، یا به ( ب ) یا به شکلِ خود ( یعنی وی ) برجای مانده است:
نمونه:
1. 1 - ( وی/گُ ) : ( ویریختن/گُریختن ) ، ( ویزاردن، ویچاردن/گُزاردن ) ، ( ویداختن/گُداختن ) ، ( ویریگ/گُریز ) ، ( ویناه/گُناه ) و. . .
1. 2 - ( وی/ب ) : ( ویر/بیر ) به چمِ ( حافظه، ذهن ) ، ( ویهانَگ/بهانَگ ( بهانه ) ) ، ( ویگراد/بیدار ) ، ( ویستَر/، بستَر ) و. . .
1. 3 - فتادی پیش می آید که پیشوندِ ( وی ) به هر دویِ ( گُ ) و ( ب ) ترادیس می شود بمانندِ ( وینجیشک/گُنجشک، بینجیشک ) و. . .
2 - تکواژِ ( روز ) : واژه یِ ( روز ) ریشه ای اوستایی دارد که در زبانهایِ پارسی میانه - پهلوی نیز بکار رفته است. در زبانِ اوستایی واژگانِ ( روچ، روخش ) را به چمِ ( درخشیدن، روشنی دادن ) داریم و واژه یِ ( ائیوی. روچ ) را به چمِ ( برافروختن، روشن کردن ) داریم؛ که از کارواژگانِ بالا به آسانی چمِ ( آشکار شدن، نمایان شدن، تجلی یافتن ) پدیدار می گردد. کارواژه یِ ( روچ، روخش ) در زبانِ اوستایی، برابرِ کارواژه یِ ( روختن ) در زبانِ پارسیِ کنونی می شود ( به زیرواژه یِ ( دگرگونیِ آواییِ چ خ ) در این تارنما مراجعه کنید ) .
3 - پسوندِ ( اَگ یا اَک ) در زبانِ پهلوی - پارسی میانه
این پسوند در زبانِ پارسیِ کنونی به دیسه یِ پسوندِ ( ه ) درآمده است. ( برای نمونه دیسَگ/دیسه )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
واژه ( بروز ) از واژه ( ویروزَگ ) برگرفته شده است که برپایه یِ 1. 2 در پیِ دگرگونیِ آواییِ ( وی/ب ) بدست می آید.
اگر واژه یِ پهلویِ ( ویروزَگ ) را بخواهیم به گونه ای ریزبینانه به پارسیِ کنونی باز گردانیم، واژه یِ ( بروزه، گُروزه ) بدست می آید. اگر کارواژه یِ آن را بخواهیم بجوییم، کارواژه یِ ( ویروختن یا گُروختن ) را خواهیم یافت.
پَسگشت ها ( references ) :
1 - رویه هایِ 91 و 187 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی )
2 - رویه هایِ 1230 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه هایِ اوستا )

بروزبروزبروز
پیدایش
ظهور
بروز ، به معنی ظهور است ، و از آنجا که وقتی انسان در میدان جنگ ، آماده و ظاهر می شود ، ظهور و بروز دارد به این کار ، مبارزه یا براز می گویند .
بروز حوادث
بروز جنگ

بپرس