برور

لغت نامه دهخدا

برور. [ ب َرْ وَ ] ( اِ ) فراویز وسجاف جامه و دامن و سرهای آستین پوستین. ( برهان ). پیوند که در جامه کنند. ( شرفنامه منیری ). سنجاف و فراویز جامه و دامن و سرهای آستین و پوستین. ( هفت قلزم ). بروز. و رجوع به بروز شود. || ( هزوارش ،اِ ) به لغت زند و پازند، به معنی برادر. ( برهان ).

برور. [ ب َرْ وَ ] ( ص مرکب ) مخفف بارور. باردار و میوه دار. ( برهان ). صاحب بار و صاحب میوه. ( هفت قلزم ). مثمر. نخل بارور. ( آنندراج ) :
ز سر تا بپایش ببوئید سخت
شداز پیش او سوی برور درخت.
فردوسی.
بدخل نیک و بتربت خوش و بآب تمام
بکشتمند و بباغ و ببوستان برور.
فرخی.
گر درخت ازبهر بر باشد عزیز
جان بر است و تن درخت برور است.
ناصرخسرو.
گیتی چو چشم و صورت ایشان درو بصر
عالم درخت برور و ایشان بر او برند.
ناصرخسرو.
شاخی که بار او نبود ما را
آن شاخ پس چه بی بر و چه برور.
ناصرخسرو.

برور. [ ب ُ ] ( ع مص ) راستگو شدن درسوگند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || فرمان بردن و فرمانبرداری پدر و مادر. ضد عقوق. ( از منتهی الارب ). بِرّ. بَرّ. و رجوع به بر شود.

فرهنگ فارسی

بارور
راستگو شدن در سوگند یا فرمان بردن و فرمانبرداری پدر و مادر ضد عقوق .

فرهنگ عمید

= بارور

دانشنامه عمومی

برور (دهانه). برور یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۳ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
عکس برور (دهانه)عکس برور (دهانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس