بروء
لغت نامه دهخدا
بروء. [ ب ُ ]( ع مص ) خلق کردن. آفریدن. || پاک و بیزارشدن از عیب و وام و مانند آن. || به شدن از بیماری و برخاستن از آن. ( از منتهی الارب ). بَرء. بَراء. بَراءة. و رجوع به برء و براء و براءة شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید