بروبرو

/boroboro/

لغت نامه دهخدا

بروبرو. [ ب ُ رَ / رُو ب ُ رَ / رُو ] ( اِمص مرکب ) کلماتی که پیشاپیش بزرگان گاه عبور از کوی و برزن گفتندی. ( یادداشت دهخدا ). بردابرد. برد. || رواج کار و رونق بازار. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- بروبرو داشتن ؛ مرتبت و اقتداری را مالک بودن. ( یادداشت دهخدا ). جلال و شکوه داشتن. بروبیا داشتن.
- || مورد توجه بودن. ( فرهنگ لغات عامیانه ).

فرهنگ فارسی

کلماتی که پیشاپیش بزرگان گاه عبور از کوی و بر زن گفتندی بردابرد .

واژه نامه بختیاریکا

هَر و هور

دانشنامه عمومی

بروبرو ( نام علمی: Nilaus afer ) نام یک گونه از تیره سنگ چشم بیشه است.
عکس بروبروعکس بروبرو
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

برو برو : [عامیانه، اصطلاح]اوج خوش بیاری و کامکاری.

بپرس