برهه
/borhe/
مترادف برهه: پاره ای از وقت، روزگار، مرحله، مرحله ای از زمان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
روزگار و زمان دراز پاره ای از روزگار .
فرهنگ عمید
۲. قسمتی از وقت و زمان.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
مقطع زمان ، پاره زمانی
برهه شاید برّه یا برّش زمانی باشد .
مقطع، وهله، بازه، بسته، کانتکس، بستر، مقدار، ظرف، مدت، فترت، خط زمانی، اندک زمانی، پاره، مرحله، قطعه، بریده، دوره، افتاده
🔆 به نام ایزد یکتا
برهه یا برحه؟
گاهی برای نوشتن واژه هایی که چند نویسه ( حرف ) دارند به اشتباه می افتیم که یکی از آنها �برهه� است.
بُرْهه ریشه ای عربی دارد، به معنای دوره ای از زمان. البته در فارسی به روزگار و زمان طولانی هم معنا شده است؛ اما �بُرحَه� شتر ماده نجیب و بَرحَه به معنای بارز است.
... [مشاهده متن کامل]
پس �برهه� بنویسیم:
برهه ای از شب گذشته بود؛ یعنی پاسی از شب گذشته بود.
مردم می توانند در برهه ای از زمان اشتباه بکنند. ( ایران و تنهایی اش، محمدعلی ندوشن )
برهه یا برحه؟
گاهی برای نوشتن واژه هایی که چند نویسه ( حرف ) دارند به اشتباه می افتیم که یکی از آنها �برهه� است.
بُرْهه ریشه ای عربی دارد، به معنای دوره ای از زمان. البته در فارسی به روزگار و زمان طولانی هم معنا شده است؛ اما �بُرحَه� شتر ماده نجیب و بَرحَه به معنای بارز است.
... [مشاهده متن کامل]
پس �برهه� بنویسیم:
برهه ای از شب گذشته بود؛ یعنی پاسی از شب گذشته بود.
مردم می توانند در برهه ای از زمان اشتباه بکنند. ( ایران و تنهایی اش، محمدعلی ندوشن )
بریده ای از زمان. . . . هنگامه
دوره، پاره ی زمانی
لحظه - مقطع
پاره یی از وقت
مقطع زمان
مقطع زمانی
روز و روزگار
دیرش، زمان برش
پریودویا بریده ای از زمان
دوره، مرحله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)