زآنکه برهنگی بود زیور صبح تیغفش
صبح برهنه می کند بر تن چرخ زیوری.
خاقانی.
چون تن پوشیده گشت اندوه برهنگی مبر. ( مرزبان نامه ). موسی علیه السلام درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندرشده. ( گلستان سعدی ).- برهنگی تیغ ؛ بی غلاف بودن آن. عریان بودن آن. بیرون بودن آن از غلاف :
تیغ در برهنگی فاش کند جوهر خویش
مصلحتهاست درین شیوه عریانی ما.
طالب آملی ( از آنندراج ).
|| ( اصطلاح زمین شناسی ) سایش زمین بواسطه عوامل مختلف طبیعی : آفتاب ، باد،باران ، یخبندان ، آبهای جاری ، یخهای متحرک و دریا. ( دایرة المعارف فارسی ).