برهنجیدن

لغت نامه دهخدا

برهنجیدن. [ب َ هََ دَ ] ( مص مرکب ) هنجیدن. گستردن :
چنانکه مرغ هوا پرّ و بال برهنجد
تو بر خلایق بر پرّ مردمی برهنج.
ابوشکور.
و رجوع به هنجیدن شود.

فرهنگ عمید

۱. هنجیدن.
۲. آهنگ کردن.
۳. کشیدن، برآوردن: چنان که مرغ هوا پّر و بال برهنجد / تو بر خلایق بر پرّ مردمی برهنج (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۴ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس