برهمزن. [ ب َ هََ زَ ] ( نف مرکب ) برهم زن. برهم زننده. متفرق کننده. پریشان کننده : با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن تو خود بچشم و ابرو برهمزن سپاهی.سعدی.آن که برهمزن جمعیت ما شد یارب تو پریشانتر از آن زلف پریشانش کن.؟