عمریست که در کمند عشقیم
قربانی بره بند عشقیم.
حسن هروی ( از آنندراج ).
چو گرگت دراندگزند سخن نباشی اگر بره بند سخن.
ظهوری ( از آنندراج ).
|| قومی است که قوچ جنگی پرورند و بجنگانند و به بهای گران فروشند و مدار آن جماعت بر بیع و شرای قوچ است. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). || ( اِ مرکب ) ریسمان پای خیمه. ( آنندراج ) : لقمه اش گوسفند پروار است
چه عجب بره بند این کار است.
میریحیی کاشی ( از آنندراج ).
از بس که خورده خون دلم را بجای شیرآهوی چشم او بهمین بره بند شد.
داراب بیگ جویا ( از آنندراج ).