برنشستی. [ ب َ ن ِ ش َ ] ( ص نسبی ) منسوب به برنشست که ستور سواری باشد. مَرکب. مرکوب. رکوب. رکوبة. سواری. بارگی ، مقابل باری. ( یادداشت دهخدا ): رَکوب ؛ ستور برنشستی. عَسجدیة؛ شتران برنشستی شاهان. ( از منتهی الارب ).