واژه دخش رو استاد ملایری به جای واژه برند به کار گرفته
افسوسا که چنین نهاد مهندی همچون فرهنگستان زبان و ادب پارسی، بی ربط ترین واژه رو برای �برند� برابر نهاده. ویژند از مصدر �ویژیدن� بارها بجای واژگان انگلیسی بکار رفته و جداشده ی �ویژند� از این مصدر باید در همون راستا بهره برده بشه.
... [مشاهده متن کامل]
باید گریست که این فرهنگستان، به هر بهایی، می کوشه که واژه های آشنا و پیدانخشی رو برابر نهاد کنه، که هیچکدوم معنای پَرسون ( precise ) بگرت های ( concepts ) انگلیسی رو ندارند و حتی توانا به یادخوانی کردن اونها هم نیستند!
آوازه نام
نام آوا
( � ) برند ← نام / نشان / نام و نشان / نماد ( √ )
معادل این کلمه در فرهنگستان زبان و ادب پارسی �ویژند� نام گذاری شد.
نمانام. .
ویژند
نام نشان ، نامنشان
انگرتر= نحوه ی تلفظ angor tar
انگ از واژه ی انگشت بعنوان نشانه ونشاندهنده گر gor بمعنای برخاستن وبجوش آمدن پسوند ( تر ) .
مارک_برند_ نمانام : طرح و نام و اسم هر خدمات یا محصول که آن نمانام آن خدمات یا محصول را معرفی می نماید
به نام او که هدایتگر و مدیر پنهان و آشکار عالم است
واژه ( برند" ) در مفهوم ذهنی تداعی کننده محصول دارای اصالت و شهرت است.
اما در استعمال مشاهده میکنیم عده ای این واژه را جایگزین کلمه ( نوع ) یا ( نام ) بکار میبرند مثلا برای آگهی فروش
... [مشاهده متن کامل]
برند خودرو: پراید
که واقعا تهوع آور است
کلمه برند به مفهوم شناخته شده در رسانه ها بکار میرود
اما معادل فارسی آن را میشود
"نشان " یا نشان تجاری بکار برد تا راه نفوذ کلمات بیگانه را بر فرهنگ فارسی سد کنیم.
پرند - چرند و پرند. پرت و پلا. چرت و پرت . حرف مفت . هذیان . گفتار بیهده . سخن بیهوده و مهمل . رجوع به چرند شود.
این واژه نروژی، انگلیسی ( brand ) است -
واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به معنای سوزاندن و داغ کردن است که با گداختن نشانی آن را روی چیزی حک می کردند و توسط وایکینگ ها به فرهنگ واژگان انگلیسی راه یافته و در نهایت در زبان روزانه مرسوم گشته است
... [مشاهده متن کامل]
هر نام تنها می تواند یکبار در جایی ( مثل: شرکت، مؤسسه، کالا، جنس و. . . ) به عنوان برند انتخاب یا ثبت شود.
بهتر است برابری برای اون برگزینیم که افزون بر سرواژه بودنش، معنی خود "برند" هم بتونه ازش تداعی بشه!
نامی: اسم مشتق و ترکیبی از: نام و پسوند نسبت، لیاقت ( ی )
مثال: نامی زیبا برای فرزندانمان انتخاب کنیم.
ولی نامی: واژه ای ساده است. مثال: او پزشکی نامی است.
معنی: شُهره، چهره، به نام، اسمی، سرشناس، نامدار، نامور، نام آور - مشهور، معروف، زبانزد، پُر آوازه -
سرآمد، شاخص، اصیل، برجسته، ممتاز - محبوب، گرامی، دوست داشتنی، تو دل برو، خواستنی
سرواژۀ معادلِ فارسیش:
نامی: نشانِ اسمیِ ملیِ یک ( تک )
برند. [ ب ِ رَ ] ( اِ ) کلمه ایست در اصل از زبان آلمانی بدوی، به معنی نام و سمبل
در معنای امروزی آن برند موضوعی ذهنی است. برند به معنای تصویر ذهنی است که به واسطه یک سمبل در ذهن تداعی می شود. این موضوع عموما درباره شرکتها، موسسات، محصولات و خدمات صدق می کند اما به طور کلی تمامی مفاهیمی که به واسطه سمبل ها و نشانه ها ( شامل: اشکال و رنگ ها و آداب و رسوم، لحن، بیان، آداب ، رفتار و… ) در ذهن نقش می بندد در حوزه برند می گنجد.
... [مشاهده متن کامل]
واژه "برند" گاهی به جای عبارت "هویت برند" به کار می رود. هویت برند معادل نشانه های ظاهری می باشد که تداعی کننده هستند. در حقیقت آرم، لوگو و علامت تجاری یک شرکت، "هویت برند" آن شرکت است و ذهنیتی که از آن شرکت با مشاهده آن سمبل در ذهن مشتری تداعی می شود ( مثلا کیفیت محصول یا اعتبار شرکت ) ، "برند" شرکت می باشد.
همچنین علاوه بر شرکت های تجاری، موسسات غیر تجاری، گروه های اجتماعی، سیاسی، مذهبی، ادیان و حتی افراد از سمبل ها ( هویت برند ) برای تداعی مفاهیم ( برند ) مختلف برای مخاطبانشان بهره می گیرند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)