برنجی

/berenji/

معنی انگلیسی:
brass, brassy, brazen, of rice

لغت نامه دهخدا

برنجی. [ ب ِ رِ ] ( ص نسبی ) منسوب به برنج ( فلز ). ساخته شده از برنج. رجوع به برنج شود. || میخ خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ).

برنجی. [ ب ِ رِ ] ( ص نسبی ) منسوب به برنج ( گیاه ). رجوع به برنج شود.
- نان برنجی ؛ شیرینی که از آرد برنج و قند و روغن ساخته شود.

فرهنگ فارسی

منسوب به برنج چیزی که از برنج ساخته شده باشد برنجین .

فرهنگ عمید

تهیه شده از برنج: ظرف برنجی.
تهیه شده از برنج: شیرینی برنجی.

گویش مازنی

/berenji/ نوعی ظرف از جنس برنج

دانشنامه عمومی

برنجی، برنج علفی، برنج کوهی، شبه برنج ( نام علمی: Oryzopsis ) نام یک سرده از تیره گندمیان است. این گیاه در ایران ده گونه گیاه گندمی پایا دارد که در مناطق کوهستانی می رویند و از گیاهان باارزش مرتعی محسوب می گردند.
عکس برنجی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

brazen (صفت)
بی باک، بی شرم، برنجی

brass (صفت)
برنجی

rice (صفت)
برنجی

فارسی به عربی

وقح

پیشنهاد کاربران

بپرس