برنجمشک. [ ب َ رَ م ُ ] ( اِ مرکب ) به معنی فلنج مشک است که بالنگوی خودروی باشد. ( از برهان ). قرنفل بستانی. ( از منتهی الارب ). افرنجمشک. حبق القرنفلی. ( اختیارات بدیعی ). بالنگو. ( الفاظ الادویة ). پرنجمشک.فرنجمسک. فرنجمشک. رجوع به فرنجمشک و بالنگو شود.