لغت نامه دهخدا
برناک. [ ب َ / ب ُ ] ( ص ، اِ ) جوان. ( برهان ). مرد جوان. ( ناظم الاطباء ). || نوچه اول عمر. ( برهان ). || جوانی. ( ناظم الاطباء ). || حنای دست و پا. ( برهان ). برنا. رجوع به برنا شود. || آبدست خانه. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- جوان شاب مقابل پیر . ۲- ظریف خوب نیک .