دیکشنری
مترجم
بپرس
برنامه ریزی کردن
معنی انگلیسی
:
design
,
project
,
plan
,
program (or program
دنبال کنید
واژه نامه بختیاریکا
دَو چیدِن؛ رَو تَینیدِن
مترادف ها
schedule
(فعل)
زمان بندی کردن، در برنامه گذاردن، برنامه ریزی کردن، صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
پیشنهاد کاربران
Planing
Scheduling
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها