برنامه ریزی کردن


معنی انگلیسی:
design, project, plan, program (or program

واژه نامه بختیاریکا

دَو چیدِن؛ رَو تَینیدِن

مترادف ها

schedule (فعل)
زمان بندی کردن، در برنامه گذاردن، برنامه ریزی کردن، صورت یا فهرستی ضمیمه کردن

پیشنهاد کاربران