برناس. [ ب َ ] ( ص ) غافل و نادان. ( برهان ) غافل و خواب آلوده.( آنندراج ). فرناس. و رجوع به فرناس و برناسی شود: نامه ها پیش تو همی آید هم ز بیداردل هم از برناس.
ناصرخسرو.
فرهنگ فارسی
غافل نادان .
فرهنگ معین
(بَ ) (ص . ) غافل ، نادان .
فرهنگ عمید
۱. غافل: نامه ها پیش تو همی آید / هم ز بیداردل هم از برناس (ناصرخسرو۱: ۲۸۶ ). ۲. نادان. ۳. خواب آلوده.
جدول کلمات
غافل, نادان, خواب آلود
مترادف ها
negligent(صفت)
بی دقت، غافل، مسامحه کار، غفلت کار، فرو گذار، برناس