برمون

لغت نامه دهخدا

برمون. [ ] ( هندی ، اِ ) به هندی الوسن است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

برمون. [ ب َ ] ( اِ ) در اصطلاح شعر، برما. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به برما شود.

فرهنگ فارسی

در اصطح شعر برما است .

پیشنهاد کاربران

بپرس